چهل و چهارمین نشست از سلسله نشست هاي انجمن اقتصاد اسلامی حوزه علمیه قم با همکاری پژوهشگاه حوزه و دانشگاه برگزار گردید.
موضوع: "فرد گرایی در تابع رفاه اجتماعی از منظر مبانی اسلامی و اقتصاددانان لیبرالیست"
ارائه کننده مقاله: جناب حجت الاسلام والمسلمین دکتر کرمی عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه
ناقدین: جناب آقای دکتر توکلی عضو هیئت علمی موسسه امام خمینی(ره) و جناب حجت الاسلام والمسلمین دکتر شیروانی عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه
زمان برگزاری: روز جمعه 9-3-1393 ساعت 10 تا 12 صبح
مکان: سالن همایشهای انجمنهای علمی حوزه
توجه: متن کامل گزارش بهمراه فایل صوتی آنرا از پیوست همین صفحه دانلود فرمایید.
خلاصه ارائه دکتر کرمی:
بحث از تابع رفاه اجتماعي به مباحث روش شناختی زیادی نيازمند است كه عليرغم اين كه بنده در زمان تدوين رساله وقت زيادي را در بارهي اين مباحث صرف نمودم، در رسالهام كمتر بطور مستقيم به آنها پرداخته شده است. از آنجا كه بحث پيرامون تابع رفاه اجتماعي، جزئي از مباحث اقتصاد رفاه بشمار ميآيد، ابتدا بايد جايگاه اين تابع را در كل اقتصاد رفاه مشخص كرد؛ به اين منظور ابتدا به بحث پيرامون اين كه اقتصاد رفاه چه كاري انجام ميدهد، خواهيم پرداخت.
کارکرد اقتصاد رفاه:
اقتصاد رفاه دو كاركرد مهم دارد:
1- دستیابی به مطلوبیترين وضعیت اقتصادی جامعه
2- رتبه بندی میان دو یا چند وضعیت اقتصادی اجتماعی و انتخاب برترين آنها
كاركرد اول وضعيت بهينهي رفاهي جامعه و كاركرد دوم وضعيت بهتر از ميان چند وضعيت را معرفي ميكند؛ از اينرو بهينه سازي در اقتصاد رفاه، همانند بهينه سازي در توابع فردي مانند تابع مطلوبيت است؛ اما با توجه به مباحث روششناختي، در مييابيم كه اقتصاد رفاه، صرف نظر از شباهت مذكور، از يك تفاوت مهم برخوردار است؛ زيرا اقتصاد رفاه به بهينه سازيهاي مذكور اكتفا نميكند؛ بلكه بيان ميكند: وضعیت اقتصادي- اجتماعي بهينه يا وضعيت بهتر از ميان چند وضعيت، بايد محقق شود و سياستهاي اجتماعي بايد بر آن اساس پايهريزي شود. اين بيان در حقيقت، بيان از يك قضيهاي حاوي نوعي ارزشداوري است؛ زيرا دستيابي به بهترين يا بهتر از ميان چند وضعيت را براي جامعه تكليف ميكند. با توجه به اين نكته، اقتصاد رفاه جزئي از اقتصاد دستوری خواهد بود و اين كه آنرا در اقتصاد اثباتی مانند اقتصاد خرد مطرح ميكنند، دليل روششناختي ديگري دارد.
با توجه به آن چه در بارهي كاركرد اقتصاد رفاه بيان شد، صرف نظر از نكتهي دستوري مذكور، اقتصاد رفاه در بهينه سازي خود از دو عنصر مهم برخوردار است: يكي تابع رفاه اجتماعی است كه همانند تابع مطلوبيت بهينه سازي ميشود و ديگري قيد اين تابع است كه همهي قيود لازم تحت عنوان تخصیص بهینه يا بهينهي پرتو جمع و تابع رفاه اجتماعي با توجه به اين قيد بهينه خواهد شد؛ بنابر اين در حقيقت شاكلهي اصلي اقتصاد رفاه را تابع رفاه اجتماعي تشكيل ميشود و از آنجا كه اقتصاد رفاه، اقتصادي دستوري است، تابع رفاه اجتماعي نيز محتوايي دستوري خواهد داشت.
ماهیت تابع رفاه اجتماعی
در اقتصاد متعارف، بطور معمول، تابع رفاه اجتماعي را بصورت تابع رياضي ذيل معرفي ميكنند:
در اين تابع u مطلوبيتهاي افراد و x كالاها و خدماتي است كه براي آنان مطلوبيت دارد. با توجه به اين تابع، هر ارائه كنندهي تابع رفاه اجتماعي؛ مانند مطلوبيت گرايان، رالز، آمارتياسن و اقتصادداناني كه بر طبق مباني اسلامي، تابع رفاه ارائه ميكنند، دست كم باید به سه سؤال عمده پاسخ دهند:
1- آیا مطلوبیتهایی که در اين تابع رفاه آمده است موضوعیت دارد؟ به ديگر سخن آيا ايدههاي ارائه كنندهي تابع رفاه خاص در مورد توجه قرار دادن مطلوبيتهاي افراد جامعه نقش داشته است؟ پاسخ مثبت به اين سؤال به اين معنا است كه در نظر گرفتن مطلوبيتهاي افراد در اين تابع، جزء لاينفك آن نيست؛ بلكه ميتوان تابعي با متغيرهايي غير از مطلوبيت افراد ارائه كرد. نكتهي حائز اهميت در اينجا اين است كه بر طبق يكي از اصطلاحات فردگرايي، تابع رفاهي كه متغيرهاي آن را مطلوبيتهاي افراد جامعه تشكيل ميدهند، تابع رفاه فردگرا ناميده ميشود. ما نيز از فردگرايي در عنوان اين مقاله همين اصطلاح را منظور داريم. اقتصاددانان لیبرال در حال حاضر پي بردهاند كه در مواردي مانند کالاهای ممتاز نبايد به مطلوبیتهاي افراد جامعه توجه كرد؛ اما از آنجا كه کالاهايی همانند كالاهاي ممتاز، حجم کوچکی را در تابع رفاه دارند، آنها را به عنوان استثنايي براي فردگرايي در اين تابع در نظر ميگيرند.
2- سؤال ديگر اين است كه در ارائهي تابع رفاه اجتماعي به چه اطلاعاتی نياز است؟ اگر اين تابع، تابعي از مطلوبيتهاي افراد جامعه باشد، در اين صورت بايد مشخص شود كه اولاً، مطلوبيت افراد تابعي از چيست و ثانياً، مطلوبيت افراد در چه محدودهاي در تابع رفاه اجتماعي مورد توجه قرار ميگيرد و ... اگر متغير اصلي در اين تابع مطلوبيت نباشد، در اين صورت نيز بايد همين اطلاعات و اطلاعات مشابه آنها براي ارائهي تابع رفاه اجتماعي مشخص شود. از آنجا كه بحث از اين اطلاعات به محدودهي فردگرايي يا جمعگرايي در تابع رفاه اجتماعي ارتباط دارد، در اين مقاله از اين نوع اطلاعات نيز سخن بميان ميآيد.
3- سؤال سوم در بارهي چگونگي توزيع رفاه میان افراد جامعه است. هر تابع رفاه اجتماعي خاص باید پاسخ دهد كه چرا يك وضعيت اجتماعي داراي توزيع خاص را بر وضعيت ديگري كه از توزيع رفاه متفاوت برخوردار است، ترجيح ميدهد. توابع رفاه اجتماعي بطور معمول، معياري را براي چنين رتبهبنديهاي توزيعي ارائه ميدهند. پاسخ به اين سؤال و بحث از معيارهاي رتبهبندي توزيعي، گر چه يكي از مباحث عمدهي تابع رفاه اجتماعي بشمار ميآيد و حتي اقتصاددانان لیبرالیسم نيز در آن با يكديگر اختلاف نظر دارند؛ اما به دليل اين كه از عنوان بحث ما خارج است، در اين نشست مورد بحث قرار نخواهد گرفت.
ديدگاه اقتصاددانان ليبراليسم در بارهي فردگرايي در تابع رفاه اجتماعي
گفته شد كه فردگرايي در اين بحث به پاسخ سؤالهاي اول و دوم مربوط ميشود. در مورد سوال اول همهي اقصاددانان لیبرالیسم پاسخ مثبت دادهاند. تقريباً همهي آنها معتقدند كه بايد مطلوبيت افراد جامعه به عنوان متغير اصلي تابع رفاه اجتماعي مورد توجه قرار گيرد. اين عقيده از مباني اعتقادي آنان سرچشمه ميگيرد كه در اهميت دادن به آزادی برابر براي همهي افراد در ليبراليسم و اهميت دادن به خواست، اهداف و منافع شخصي افراد در اومانیسم نهفته است.
اما اقتصاددانان ليبراليسم در پاسخ به سوال دوم متفاوتند. مطلوبیت گرايان معتقدند تنها اطلاع از مطلوبیت افراد در تابع رفاه اجتماعي کافی است و به اطلاعات خاص ديگري نیاز نیست. اين عقيده بدين دليل است كه آنان مطلوبيت از هر چيز را بدون هيچگونه محدوديتي در تغييرات رفاه اجتماعي مؤثر ميدانند؛ اما رالز معتقد است: مطلوبيت از هر چيز رفاه اجتماعي را افزايش نميدهد؛ بلكه تنها مطلوبیت از خیرات اولیه ميتواند در رفاه اجتماعي مؤثر باشد. آمارتیاسن قيد قابليت را بر مطلوبیتهاي افراد مينهد و معتقد است: مطلوبيت از چيزي، چه از فرصتها و چه از كالاهاي نهايي در صورتي در رفاه اجتماعي مؤثر است كه يا براي فرد چنان قابليتي فراهم كند كه او به اهدافش دست يابد و يا براي او چنان قابليتي را فراهم كند كه اهداف خود را ارتقا دهد. وي دو مثال ذكر ميكند كه هر يك با يكي از موارد مذكور تطابق دارد.
مثال1: فرد معلولي كه خیرات اولیه زیادی دارد؛ اما به دليل اين كه امكان دستيابي به اهدافش براي او ميسر نيست و اين خيرات نميتواند قابليت او را در دستيابي به اهدافش افزايش دهد، مطلوبيت او از اين خيرات اوليه، رفاه اجتماعی را افزایش نخواهد داد.
مثال 2: کهنسالي که از خیرات اوليهي زیادی برخوردار است ولی به دليل این كه بيمار است، توان و قابليت استفادهي از خیرات اوليه و هر گونه فرصتهایی را براي سلامتي خود ندارد؛ از اينرو سلامتي را براي خود، هدفي دست نيافتني تلقي ميكند و از آنجا كه خيرات اوليه نميتواند براي او اميد به سلامتي بياورد، رفاه اجتماعي را نيز افزايش نخواهد داد؛ به ديگر سخن خيرات اوليه و فرصتها قابليت او را براي ارتقاي اهدافش كه در اين مثال اميد به سلامتي است، افزايش نميدهد؛ در نتيجه افزايش خيرات اوليه نيز موجب افزايش رفاه اجتماعي نخواهد شد.
فردگرايي در تابع رفاه اجتماعي از منظر مباني اعتقادي اسلام
در بررسي فردگرايي از منظر اسلام، ابتدا بايد خاطر نشان كرد كه در نظر گرفتن مطلوبيتهاي افراد در اين فردگرايي، مطلوبيتهايي نيست كه افراد در زندگي روزمرهي خود به آنها دست مييابند؛ بلكه همانطور كه گفته شد تابع رفاه اجتماعي يك رابطهي دستوري است كه بيان ميكند چه وضعيت اجتماعي بايد تحقق يابد؛ در اين صورت اگر تابع رفاه، تابعي فردگرا باشد و متغيرهاي اصلي در وضعيتهاي اجتماعي را مطلوبيتهاي افراد تشكيل دهند، مضمون تابع رفاه اين خواهد بود كه وضعيت تشكيل شده از مطلوبيتهاي مورد نظر اين تابع، بايد تحقق يابد. همان گونه كه گفته شد: مطلوبيتهاي مورد تأكيد تابع رفاه مطلوبيت گرايان، هر گونه مطلوبيتي بدون قيد و شرط، مطلوبيتهاي مورد تأكيد تابع رفاه رالز مطلوبيت از خيرات اوليه و مطلوبيتهاي مورد تأكيد آمارتياسن مطلوبيتهايي است كه از قابليت تبديل به اهداف و يا ارتقاي آنها برخوردار باشد؛ بنابر اين هر يك از اين توابع بر تحقق نوعي از مطلوبيت براي افراد جامعه، توصيه ميكنند. اكنون در اين بحث ميخواهيم بدانيم كه اسلام بر تحقق چه امري به عنوان متغير اصلي در وضعيتهاي اجتماعي توصيه مينمايد.
براي يافتن چنين عنصري لازم است ابتدا به هدف از خلقت انسان و آفرينش موجودات زميني توجه كنيم. شكي نيست كه انسان براي تقرب الي الله و همهي امكانات مادي نيز براي دستيابي انسان به اين هدف آفريده شده است؛ از اينرو بر طبق مباني اسلام، هر متغيري از امكانات مادي كه زمينههاي رفاهي بيشتري را براي چنين تقربي و براي تعداد زيادتري از آنها فراهم كند، در تابع رفاه مورد نظر، نقش تعيين كنندهتري خواهد داشت؛ از اينرو متغير اصلي را بايد «امكانات رفاهي توانمندساز انسان در مسير تقرب الي الله» دانست. بديهي است كه اين متغير خود ميتواند تابعي از متغيرهاي ديگر باشد. يكي از آنها مطلوبيتهايي است كه در اين مسير از نقش مؤثري برخوردار هستند؛ بعنوان مثال مطلوبيتي كه فرد مسلمان از امور خير و انفاق در راه خدا ميبرد، ميتواند او را در مسير تقرب الي الله توانمند سازد؛ زيرا صرف نظر از انجام امور خير، انگيزهي الهي براي امور خير كه مطلوبيتهاي مذكور را تشكيل ميدهد از اهميت بيشتري در توانمندي براي تقرب الي الله برخوردار است. اين گونه مطلوبيتها خود از دو منظر ميتوانند تابعي از امكانات رفاهي، مانند كالاها و خدمات باشند: يكي به اين لحاظ است كه از مصرف امكانات رفاهي، مانند انفاق در راه خدا، چنين مطلوبيتي براي افراد حاصل ميشود و ديگر به اين لحاظ است كه صرف امكانات رفاهي در فراهم آوردن خاستگاه اينگونه مطلوبيتها، مانند صرف آنها در زدودن فساد از جامعه و فراهم آوردن جامعهاي سالم، ميتواند در ايجاد چنين انگيزه و مطلوبيتهايي نقش مؤثري ايفا كند. از آنجا كه مضمون تابع رفاه اجتماعي به بايدهايي در بارهي تحقق چنين مطلوبيتها و انگيزههايي دلالت دارد، اين موارد نيز بايد در تابع رفاه مبتني بر مباني اسلام، مورد توجه قرار گيرد.
يكي ديگر از متغيرهاي تابع توانمندي، كالاها و خدماتي است كه بطور مستقيم و بدون واسطهي مطلوبيت، افراد را در مسير تقرب الي الله، توانمند ميسازد؛ به عنوان مثال بهداشت، امنيت، آرامش، حد كفاف و ديگر مصالح اجتماعي، گر چه انگيزهي افراد را در مسيرتقرب الي الله تقويت نكند، براي توانمندي افراد در اين مسير لازم است. بنابر اين، كالاها وخدمات و نيز مطلوبيتهاي حاصل از كالاها و خدمات، اگر انسانها را در مسير تقرب الي الله توانمند سازند، متغيري از تابع توانمندي بشمار ميآيند؛ به ديگر سخن، توانمندي در مسير تقرب الي الله، متغير اصلي تابع رفاه اجتماعي است؛ از اينرو اين تابع خود، تابعي از توانمندي است و توانمندي نيز، تابعي از دو نوع متغير است: يكي كالاها و خدماتي كه بطور مستقيم اين توانمندي را ايجاد ميكنند و ديگري مطلوبيتهايي كه براي فراهم آمدن چنين توانمندي لازم هستند. مطلوبيتهاي مذكور نيز خود به دو لحاظ تابعي از كالاها و خدمات هستند: يكي به لحاظ اين كه افراد از صرف كالاها و خدمات در راه خدا مطلوبيت ميبرند و در نتيجه اين مطلوبيت آنان را در مسير تقرب الي الله توانمند ميسازد و ديگر به لحاظ اين كه براي فراهم آمدن چنين مطلوبيتهايي براي افراد، بايد كالاها و خدماتي را هزينه كرد.
در اين تابع، افزايش هر دو متغير كالاها و خدمات صرف شده در تأمين مصالح اجتماعي ( ) و انگيزهها و مطلوبيتهاي افراد در تقرب الي الله ( ) موجب افزايش توانمندي در جهت تقرب الي الله ( ) ميشود و رابطههاي مستقيم زير برقرار است:
و از سوي ديگر افزايش توانمندي افراد در تقرب الي الله ( ) نيز موجب افزايش رفاه اجتماعي ( ) ميشود و رابطهي زير برقرار است:
تابع رفاه اجتماعي مذكور از نظري فردگرا و از نظر ديگر، جمعگرا است: از آنجا كه گاهي اوقات صرف كالاها و خدمات در مصالح اجتماعي، بدون تأثير در انگيزههاي الهي افراد، آنان را در مسير تقرب الهي توانمند ميسازد، اين تابع جمعگرا و از نظر اين كه انگيزهها و مطلوبيتهاي افراد در تقرب الي الله نيز نقش چشمگيري در توانمندي افراد براي حركت در اين مسير دارد، اين تابع فردگرا خواهد بود.
دانلود فایل صوتی قسمت اول
دانلود فایل صوتی قسمت دوم